سلام .وبتون عالیه.
اگه میشه رمان عشق درون امیرتتلو را پرنیانش را بزارید.ممنون.
پاسخ:سلام نظرلطفتونه آبجی عاطفه.این رمان 165 قسمت داره و دو فصله!!!نویسنده های این رمان به علت درخواست زیادی که بهشون شده مجبورشدن بدون وقفه بنویسن و به همین دلیل برای اینکه هرقسمت روتبدیل به فرمت های مختلف کنن وقت کافی ندارن ولی قول دادن بعدازاتمام این رمان زیبا تمام قسمت هارو بافرمت های مختلف برای ماارسال کنن وماهم برای شماکاربران عزیزقراربدیم.
نام رمان : شرط می بندی ؟
نویسنده : Shabah eshg و …zahra… کاربران انجمن نودهشتیا
حجم کتاب (مگابایت) : ۳٫۱ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۳ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۳۰۵
خلاصه داستان :
زندگی یه جوریایی خسته کننده میشه . یعنی برای دختر داستان ما که اینطوره … یه زندگی آروم و بی دردسر بدون هیچ هیجانی اما یه سفر … آره یه سفر که به نظر شیدا کذایی و از نظر دوستش هیجان انگیزه زندگی هر دوشون رو تغییر میده .
اونطرف داستان پسری وجود داره که با یه حقیقت رو به رو میشه اما نمیخواد باورش کنه … باورش سخت بوده که یه روز یه دختر رو بیشتر از خودش دوست داشته و از همون موقع که میفهمه، متنفر میشه … از مهمونی که میاد متنفر میشه … و اما داستانی که بین پسر و دختر داستان پیش میاد که نیازمند کشف شما بید .
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از Shabah eshg و …zahra… عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
- ببین چی میگم طنین … به خدا با کلی زحمت تونستم مجوز بگیرم .
صداش پیچید تو گوشی : ببینم عشقم … چی شد حالا .
میدونست من از این لوس بازی ها خوشم نمیادااا . هی منو حرص میده .
با حرص گفتم : خفت میکنم . درست شد دیگه .
خندید و گفت : حالا می بینیم . من که دارم میرم سر صحنه .
- همچین میگه سر صحنه انگاری چی هست .
خوردم به یه پسر . به طنین گفتم : خداحافط منشی صحنه .
واینستادم تا چیزی بگه . برگشتم و دیدم به چه کسی هم خوردم . حوری بهشتی !!
وسایلم که افتاده بود روی زمین رو خواستم جمع کنم که گفت : جدیداً عذر خواهی هم از دهن ها افتاده .
پسره ی پروووو . به من چه … تو خوردی به من . اصلا هم حوری نیست . ایــش !
چیزی نگفتم . دوباره گفت که گفتم : زخمی شدین ؟ زخم شمشیر بود ؟ دردتون اومد ؟ الهی بمیرم و این روزا رو نبینم . فقط کیفتون افتاده، همین !!
با تعجب نگام میکرد . کوله امو گذاشتم زمین و برگه ها رو گذاشتم توش . اَه … بیشتر برگه ها خیس بود آخه دیشب بارون اومده بود . موبایلم توی جیب بزرگ ژاکتم لرزید . میدونستم طنینه … حتما میخواد فحش بارونم کنه که چرا بهش گفتم منشی صحنه، بعد از لرزش صدای آهنگم بلند شد . اگه جاش بود پا میشدم عربی میرفتم . بدجور تحریک میکرد آدمو .
بعد از گذاشتن برگه ها تو کوله و انداختن کوله به پشتم و روی یکی از شونه هام موبایلمو در آوردم و جواب دادم : مرده شورت رو ببرن . زدم به یکی .
- پلیس اومد ؟!
- الان شوخی بود یا باز گیج بازی در آوردی ؟
- خودمم نمیدونم . راستی شیدا … این صاحاب خونه اگه اومد پول روی اپن پشت گلدونه .
- نمیگفتی هم میدونستم . منبع تو همونجاست . کاری باری ؟
- تو خونه فحش بارونت میکنم حالا … خدافظ .